دوری دانشجویان از مطالبهگری، حتی از نوع منصفانه و نقادانه آرزوی مسؤولان است که در این سالها متأسفانه با به وجود آمدن رخوت در دانشگاههای کشور و استان اصفهان (به هر دلیل) مسؤولان به آرزوی خود رسیده و وجود این فضا را به نفع مدیریت و میز خود میدانند.
اگر در هر کشوری علی الخصوص کشور عزیز ایران تاریخ را مورد بررسی قرار دهیم شاید یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین قشر از جامعه که میتواند مردم را همراه خود کرده و جریان ساز شود، دانشجویان هستند.
دانشجو، واژهای که اگر به متولدین دهههای 30، 40 و ... بگوییم فیلمی سینمایی از اقدامات و فعالیتهای انقلابی و جنبشی خود ارائه میدهند و از این دوره زندگیشان به عنوان هیجان انگیزترین و مطمئنا بهترین دوران زندگی یاد میکنند.
تسخیر لانه جاسوسی، افتخار دانشجویان انقلابی
فضایی که دانشجویان در دوران انقلاب و پیروزی حق بر باطل در سالهای منتهی به انقلاب مقدس جمهوری اسلامی به وجود آوردند یکی از افتخارات جنبش دانشجویان انقلابی است که در 13 آبان سال 58 به اوج خود رسیده و دانشجویان پیرو خط امام(ره) با تسخیر لانه جاسوسی، به تعبیر امام خمینی(ره) انقلاب دومی را پدید آوردند که آثار و برکات آن را همواره از صحبتها و رهنمودهای امام خامنهای میبینیم.
اما با گذشت زمان و روز به روز افول فضای جنبشی و مطالبه گرانه دانشجویان در حال افزایش هست و فضا به گونهای پیش میرود که گویی دیگر مطالبهگری و احقاق حقوق حقه مردم از مسؤولان و مدیران به حلقه گمشده جنبش دانشجویی مبدل گشته و دانشجویان دیگر وظیفه خود را پیگیری امور مردم نمیدانند!
دوری دانشجویان از مطالبهگری، ارزوی محقق شده مسؤولان/ دانشجوی فعلی حال درس خواندن هم ندارد چه رسد به تسخیر سفارت
موضوعی که بر هر فردی عیان است این هست که دوری دانشجویان و جوانان دغدغه مند از مطالبهگری، حتی از نوع منصفانه و نقادانه آرزوی مسؤولان است که در این سالها متأسفانه با به وجود آمدن رخوت و بیحالی شدید در فضای دانشگاههای کشور و استان اصفهان (به هر دلیل) مسؤولان به آرزوی خود رسیده و وجود این فضا را به نفع مدیریت و میز خود میدانند.
فضا به گونه ای پیش رفته است که گویی انتظار از دانشجوی فعلی برای شرکت در برنامهها و همایشهای سیاسی و کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه انتظار بیجایی است چه برسد به بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا و پدید آوردن انقلاب دوم که افتخار جنبش دانشجویان انقلابی در ایران است.
وقتی رویکرد فعلی دانشجویانی که نه درس میخوانند و نه میدانند کار جنبشی و تشکلی چیست و اصطلاحا حال انجام کاری را ندارد، بیشتر مورد بررسی قرار میگیرد، مهمترین نتیجهای که میگیریم این است که استحاله فکری فوقالعاده شدیدی در جنبش دانشجویی به وجود آمده که نشانگر موفقیت نسبی جریان نفوذ دشمن در دانشگاههاست.
بازیگری بد بعضی از اساتید دانشگاه به کارگردانی شبکه نفوذ دشمن
جریان نفوذ دشمن در دانشگاه یک قضیه پنهان و ناپیدا نیست که برای کشف آن لازم باشد کارهای خارقالعاده انجام داد، تنها کافی است چند جلسهای را پای صحبتهای برخی اساتید و یا مسؤولان دانشگاه (تاکید میکنم، برخی!) نشست تا از تاثیر و کارکرد نفوذ جریانی و فکری دشمن که در حال گرفتن جان جنبش دانشجویی هست، با خبر شد. گویا برخی اساتید به عروسک دست دیگران مبدل گشته و بازیگر کارگردانی شدهاند که هدفش نفوذ در کشور و استحاله است!
شاید سادهترین و یا اولین استراتژی و راهبرد این جریان، کماهمیت جلوه دادن ارزشها و اصول انقلاب اسلامی و همچنین ناکارآمد نمایاندن انقلاب و اصولش برای رسیدن جوانان به اهدافشان باشد اما کار به اینجا ختم نمیشود.
گل و بلبل نشان دادن دانشگاههایی که حتی رتبه علمی خیلی پایینتری از دانشگاههای ایران دارند، مجوز به حضور افراد مسئلهدار در دانشگاه، حمایت از افراد و انجمنهای زاویهدار با انقلاب به اسم آزاداندیشی، مسئله حجاب و نادیده گرفتن برخی اصول دین در دانشگاه و ... از دیگر فعالیتهای شبکه نفوذی دشمن در دانشگاههاست.
شاید تزریق تفکر غلط و خطرناک توسط برخی در دانشگاه را بیشتر و بهتر بتوان در سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با اساتید دانشگاه درک کرد. ایشان در این دیدار بیان کردند: « احساس هویت؛ گفتیم [دانشجویان] باید احساس هویت کنند. ... استاد میتواند در زمینه احساس هویت در دل دانشجو تأثیر بگذارد تا احساس کند هویت با ارزشی دارد و به آن افتخار بکند. اینکه استاد ما در داخل کلاس دل دانشجو را خالی کند و مدام بگوید شما کوچکید، شما حقیرید، شما عقبماندهاید، خیانت است؛ این بیتعارف خیانت است. اینکه استاد ما دانشجوی نخبه را تشویق کند که «آقا! اینجا ماندهای چهکار کنی؟ بلند شو برو [خارج] استفاده کن!»، خب اینجا بهترین دانشگاههای کشور با هزینهی زیاد این دانشجو را آماده کردهاند، پرورش دادهاند؛ آن وقتی که وقت استفاده و میوهچینیِ از این نهال با ارزش است، برود میوهاش را جای دیگر بدهد؟ این خیانت است. معنای احساس هویت این است: دانشجو احساس کند که ایرانی بودن و مسلمان بودن و انقلابی بودن یک افتخار است و به این افتخار کند. بله، عقبیم امّا نیرو داریم، تلاش داریم، انرژی داریم، جوانی داریم، حرکت میکنیم، میرویم به جلو و میرسیم».
زمانی که برای دانشجو مهم بودن آینده کشور کماهمیت شد، دیگر نباید از او انتظاری برای پیگیری فضای مطالبه گری و کمک به پیشرفت کشور با انجام نقد منصفانه داشت چرا که به دهها و یا صدها دلیل دیگر فضای جنبشی و انقلابی خود را از دست داده و مجذوب زیباییهای تهی دانشگاههای بیگانه و یا مهمتر مجذوب سبک زندگی فسادانگیز دیگر کشورها شده است.
دانشجویان دغدغهمند باید دست در دست هم دهیم و فضای ساکت و بیحال فعلی دانشگاههای ایران و استان اصفهان را به طرف هویت بخشی و کار کردن برای پیشرفت کشور ببریم چرا که دانشجو مؤذن جامعه است و اگر خواب بماند جامعه خواب مانده است.